English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (1236 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sprint U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprinted U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints U نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
pgm U نوعی موشک هدایت شونده
nike ajax U نوعی موشک ضد هوایی هدایت شونده
bull pup U نوعی موشک هدایت شونده هوا به زمین
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
terriers U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
terrier U نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده
mauler U نوعی موشک هدایت شونده باسکوی خود کششی مخصوص پدافند هوایی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
guided missiles U موشک هدایت شونده
guided missile U موشک هدایت شونده
free rocket U موشک غیر هدایت شونده
cruise missiles U موشک هدایت شونده کروز
cruise missile U موشک هدایت شونده کروز
entac U موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
guided missile cruiser U زره شکن حامل موشک هدایت شونده
nike hercules U موشک ضد هوایی نایک هرکولس هدایت شونده
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
armstrong U سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
homing phase U مرحلهای از پرواز موشک هدایت شونده بین نیمه مسیرو نزدیک هدف
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
guded missile U موشک هدایت شوند
laser guidance U هدایت لیزری بمب یا موشک
vectored U تراست هدایت شونده
vectored thrust U تراست هدایت شونده
guided weapon U جنگ افزار هدایت شونده
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
pursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک باامواج الکترونیکی تا هدف
pseudopursuit navigation U ناوبری و هدایت موشک فقط در سمت هدف
proportional navigating U هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
controls U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control U وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
remotely piloted U هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
rocketeer U هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
muzzle energy U انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
insulating U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate U مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
master slave manipulator U بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
playback rate scale factor U و توسط برنامه دیگری هدایت میشود تا جلوه ویژهای ایجاد کند. 2-
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
USART U قطعهای که توسط CPU هدایت میشود تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط داده موازی کار کند
quick disconnect U نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
teleran system U نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
quails U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail U نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
kinetic energy U انرژی جنبشی
average kinetic energy U انرژی متوسط جنبشی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
fire bee U نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
total conductivity U هدایت کل
leads U هدایت
navigators U هدایت گر
guidance U هدایت
navigator U هدایت گر
lead U هدایت
leading U هدایت
steerage U هدایت
direction U هدایت
conductance U هدایت
conduction U هدایت
transduction U هدایت
convect U هدایت کردن
conduction U هدایت تنظیم
navigated U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conduction U هدایت گرم
conning U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
operating stand U اطاق هدایت
directed U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
con U هدایت کردن
stream line U خط هدایت جریان
conducts U هدایت کردن
guide way U مسیر هدایت
joystick U سکان هدایت
hydraulic conductivity U هدایت ابی
conduction velocity U سرعت هدایت
conductible U قابل هدایت
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
commutate U هدایت وتغییر
superconductivity U فوق هدایت
guides U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
conductibility U قابلیت هدایت
bus bar line U سیم هدایت
conductance U میزان هدایت
undirected U هدایت نشده
canalization U هدایت در مسیر
heat conductivity U هدایت حرارتی
navigate U هدایت کردن
steerable U هدایت کردنی
navigates U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
heat conduction U هدایت حرارتی
joysticks U سکان هدایت
conning tower U برج هدایت
guided U هدایت کردن
image line U هدایت تصویر
conductivity U ضریب هدایت
avigation U فن هدایت هواپیما
conductivity U قابلیت هدایت
rede U هدایت کردن
conductive U قابل هدایت
conduct of fire U هدایت تیراندازی
conveys U هدایت کردن
leading marks U نشانههای هدایت
afferent transmission U هدایت اورانی
conveyed U هدایت کردن
managements U هدایت یا سازماندهی
management U هدایت یا سازماندهی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electron conduction U هدایت الکترون
ionic conduction U هدایت یونی
afferent conduction U هدایت اورانی
conveying U هدایت کردن
direction U هدایت رهبری
enlightened U هدایت شده
directing U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
leading line U خط هدایت هواپیما
dirigible U قابل هدایت
fire direction U هدایت اتش
conduct U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
electric conduction U هدایت الکتریسیته
directors U هدایت کننده
templates U ریل هدایت
admittance U هدایت فاهری
template U ریل هدایت
director U هدایت کننده
conducting U هدایت کردن
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
conducting staff U ستاد هدایت کننده
conductance U مقدار هدایت واقعی
susceptance U مقدار هدایت کور
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
directional U وابسته به راهنمایی و هدایت
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
conducts U هدایت کردن بردن
directed net U شبکه هدایت شده
traffics U تجارت هدایت شده
trafficking U تجارت هدایت شده
directed exercise U تمرین هدایت شده
trafficked U تجارت هدایت شده
traffic U تجارت هدایت شده
absolute joystick U سکان هدایت مطلق
lead U سیر هدایت الکتریکی
conductivity U ضریب هدایت یا انتشار
directing staff U ستاد هدایت کننده
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
steered wheel U چرخ هدایت شده
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
leads U سیر هدایت الکتریکی
directors U هدایت کننده اتش
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
fire control U کنترل یا هدایت اتش
guideway U شیار هدایت کننده
fire direction U هدایت کردن اتش
current carring U انتقال یا هدایت جریان
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
laser guidance U سیستم هدایت لیزری
director U برج هدایت تیر
direction center U مرکز هدایت عملیات
channelising island U سکوی هدایت کننده
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
director U هدایت کننده اتش
directors U برج هدایت تیر
high conductivity U قابلیت هدایت زیاد
aircraft modification and control U کنترل و هدایت هواپیما
fire direction center U مرکز هدایت اتش
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1olivine
1Vintage style
1popsicle
1construed
1The outright abolition of the death penalty.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com